سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگی‏نامه استنلی کوبریک - پرسپکتیو
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
پنج شنبه 86 خرداد 24 ساعت 6:58 عصرزندگی‏نامه استنلی کوبریک

زندگی‏نامه استنلی کوبریک

استنلی‌ کوبریک‌ در 26 جولای‌ِ 1928 در نیویورک‌ متولد شد، و در هفتم مارس‌ 1999 در خانه‌اش چشم‌ از جهان ‌فروبست‌. او مدت نیم‌ قرن‌ در سینما فعال‌ بود، و فیلم‌های‌ مهمی‌ همچون‌ راه‌های‌ افتخار (محصول‌ 1957)، اسپارتاکوس‌ (محصول‌ 1959)، لولیتا (محصول‌ 1962)، دکتر استرنج‌لاو یا چه‌گونه ‌یادگرفتم‌ از نگرانی‌ دست‌ بردارم‌ و بمب‌ را دوست‌ داشته‌ باشم‌ (محصول‌ 1964)، 2001: یک‌ اودیسه‌ فضایی‌ (محصول‌ 1968)، پرتقال‌ کوکی‌ (محصول‌ 1971)، باری‌ لیندون‌ (محصول‌ 1975)، تلألو یا درخشش‌ (محصول‌ 1980)، غلاف‌ تمام‌ فلزی‌ (محصول‌ 1987) و چشمان‌ تمام‌ بسته‌ (محصول‌ 1999) را ساخت‌. فیلم‌های‌ یادشده‌ اکثر قریب‌ به‌اتفاق‌ِ فیلم‌های‌ کوبریک‌ هستند، بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ کوبریک‌ فیلم‌سازی‌ است‌ که‌ هرگز فیلم‌ِ بد نساخت‌، و همه‌ فلیم‌هایش ‌در سال‌هایی‌ که‌ به‌نمایش‌ درآمدند و در دوره‌های‌ طولانی‌ِ پس‌ از آن‌، قابل‌ بحث‌ و بررسی‌ بوده‌اند؛ اگر چه‌ اغلب‌ آثار او، به‌جز اسپارتاکوس‌، پرتقال‌ کوکی‌ و تلألو، فیلم‌هایی‌ نبودند که‌ با اقبال‌ عمومی‌ مواجه‌ بشوند. کوبریک‌ در همه‌ این‌ فیلم‌ها نشان‌ داد که‌ یک‌ کارگردان‌ِ واقعی‌ِ سینما مجموعه‌ پیچیده‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ هماهنگی‌ و ترکیب‌ِ ایده‌های‌ متنوع‌ تلاش‌ می‌کند، وحاصل کارِ او چیزی‌ جز هماهنگ‌ درآوردن‌ِ افکارِ خلاقانه‌ و ایده‌های‌ بدیع‌ِ صناعتی‌ نیست‌.

 استنلی‌ کوبریک‌ تحصیل‌کرده‌ دانشگاه‌ نیویورک بود‌، و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ چهار سال ‌برای‌ نشریه‌ «لوک‌» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلی‌متری روز مسابقه و کشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی‌ با زمانِ 16 دقیقه‌ درباره‌ یک‌ مشت‌زن‌ِ میان‌وزن‌ به‌نام ‌ِوالتر کارتی‌یر (Walter Cartier) است‌ که‌ کوبریک‌ با یک‌ دوربین‌ِ کوچک‌ِ «آیمو» با 3900 دلار بودجه‌ ساخت‌، و سپس‌ به‌ کمپانی‌ِ «آ. ک‌. او» فروخت‌، که‌ در نیویورک‌ به ‌نمایش‌ درآمد. فیلبمردار، تدوین‌گر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک‌ بود، و گفتارِ متن‌ِ فیلم‌ را داگلاس‌ ادواردز می‌خواند. کوبریک‌ در موقع‌ ساختن‌ِ روز نبرد و کشیش‌ پرنده‌ 21 سال‌ داشت‌. کوبریک‌ در سال‌ِ 1953 نخستین‌ فیلم‌ِ بلندش‌ را با نام‌ِ ترس‌ و هوس‌ با سرمایه‌ مشترک ‌دوستانش‌ تهیه‌ کرد. فیلم‌نامه‌ ترس‌ و هوس‌ را یکی‌ از دوستان‌ِ کوبریک‌ به‌نام‌ِ هوارد ساکلر(Howard Sackler) نوشته‌ بود، که‌ به‌ ماجراهای‌ چهار سرباز می‌پرداخت‌ که‌ در جنگی‌ بی‌نام‌ و نشان‌ حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه‌ کسی‌ و کجا هستند. کوبریک‌ بعدها این‌ فیلم‌ را «غیرنمایشی‌ و متکلفانه‌» ارزیابی‌ کرد، و گفت‌: «فکرهایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ منتقل‌ کنیم ‌خوب‌ بودند، اما تجربه‌اش‌ را نداشتیم‌ تا آن‌ها را به‌طرزی‌ نمایشی‌ تجسم‌ بخشیم‌.»

کوبریک‌ پس‌ از ترس‌ و هوس‌ فیلم‌های‌ بوسه‌ قاتل‌ (محصول‌ 1955) و قتل‌ (محصول‌ 1956) را ساخت‌. در نزد منتقدان‌ و تماشاگران‌ِ جدی‌ و پیگیرِ سینما، سازنده‌ جوان‌ِ فیلم‌ِ بوسه‌ قاتل‌ چنان ‌استعداد و اصالت‌ِ خود را نشان‌ داده‌ بود که‌ می‌توانست‌ در اندک‌ زمانی‌ جزییات‌ و عناصرِ تازه‌تری‌ به‌ «نوع‌» فیلم‌های‌ جنایی‌ بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفت‌انگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت.

 قتل‌ نخستین‌ فیلمی‌ است‌ که کوبریک‌ به ‌ساختن‌ِ آن‌ تفاخر کرده‌ بود. پرداخت‌ِ دقیقِ سرقت‌ در میدان‌ِ مسابقه‌، رجعت‌های‌ بدیع‌ به‌ زمان‌ِ گذشته‌ و تداخل‌ِ آن‌ها در زمان‌ِ حال‌ و شکستن‌ِ خط‌ِ مستقیم‌ زمان‌ و روایت‌کردن‌ِ یک‌ رویداد مشخص‌ و واحد از دریچه‌ ذهن‌ِ چند شخص‌، آن‌ جنبه‌های‌ ممتاز و متمایزی‌ بود که‌ کوبریک‌ در فیلمِ قتل به‌ آن‌ها توجه‌ نشان‌ داده بود‌. خود کوبریک‌ گفته‌ است‌: «کار با عنصرِ زمان‌ موجب‌ شده‌ که‌ قتل‌ به‌ چیزی‌ بیش‌ از یک‌ فیلم‌ِ جنایی‌ بدل‌ شود.» یکی‌ از منتقدان‌ِ روزنامه «تایم‌»، در همان‌ سال‌ها استنلی‌ کوبریک‌ را برای ‌ساختن‌ِ فیلم‌ِ قتل‌ همترازِ اورسن‌ ولز قرار داد.  راه‌های‌ افتخار مهم‌ترین‌ فیلم‌ِ کوبریک‌ در دهه‌ 1950 است‌. درواقع‌ راه‌های‌ افتخار نه‌ فقط ‌نخستین‌ فیلم‌ِ بااهمیت‌ِ کوبریک‌ است‌، بلکه‌ از بهترین‌ فیلم‌های‌ دهه‌ 1950 نیز محسوب‌ می‌شود. کوبریک، فیلم‌نامه‌اش‌ را براساس‌ِ رمان‌ِ همفری‌ کاب‌ نوشته‌ بود، و کاب ‌اساس‌ِ رمان‌ِ خود را با اتکا و اعتنا به ‌ماجراهای‌ واقعی‌ تنظیم‌ کرده‌ بود. ظاهراً کوبریک‌ نخستین‌بار رمان‌ِ کاب‌ را در 15 سالگی‌ خوانده‌ بود، و تا سال‌ها بعد، تا زمان‌ِ ساختن‌ِ راه‌های‌ افتخار، درذهنِ خود‌ داشت‌.

اگر این‌ همه‌ هدفِ تعیین‌شده‌ کوبریک‌ بوده‌ باشد، بایستی‌ تأکید کرد که‌ او به‌ هدفِ خود رسیده‌ است‌. حتی‌ فقط‌ ساختن‌ِ صحنه‌هایی‌ که‌ ژرژ سادول‌ (Georges Sadoul) از آن‌ها به‌عنوان ‌«بهترین‌ سکانس‌ها»ی‌ راه‌های‌ افتخار نام‌ برده‌، کافی‌ است‌ تا کوبریک‌ را در رسیدن‌ به‌ هدفش ‌موفق‌ بدانیم‌. این‌ سکانس‌ها عبارتنداز: شناسایی‌ِ مقر و جایگاه دشمن در شب‌، حمله‌ بی‌هدف به تپه و پناهگاه دشمن‌، تشکیل شورای‌ِ جنگ‌ در اتاق‌ِ مجلل‌ یک‌ قصر، تشکیل دادگاه‌ فرمایشی صحرایی‌، کش‌مکش‌ داکس‌ و ژنرال‌ برولار و زورآزمایی‌ِ نهایی‌ِ آن‌دو، صحنه‌ اعدامِ سه محکوم بی‌گناه‌ توسط‌ جوخه‌ آتش‌، که‌ یکی‌ از محکومان‌، که‌ در حال‌ مرگ‌ است‌، با برانکار به‌جلوی‌ِ جوخه حمل‌ می‌شود. فیلمبرداری‌ِ سیاه‌ و سفیدِ گئورگ‌ کروزه‌ و تصاویرِ خاکستری‌ و دل‌مٌرده‌ تأثیرِ خشونت‌بارِ این‌ سکانس‌ها را دو چندان‌ کرده‌ است‌.

    کوبریک‌ در فاصله‌ سال‌های‌ 1957 تا 1959 با آن‌که‌ تحت‌ قراردادِ مترو گلدوین‌مه‌یر(MetroGoldwyn Mayer) بود، هیچ‌ فیلمی‌ نساخت‌. او در 1960 به‌جای‌ِ آنتونی‌ مان‌ فیلم‌ِ اسپارتاکوس‌ را کارگردانی‌ کرد؛ فیلمی‌ درباره‌ بردگان‌ِ در روم‌ِ باستان‌، که‌ به‌رغم‌ نظرِ کوبریک‌ ازفیلم‌های‌ خوب‌ او محسوب‌ می‌شود. اسپارتاکوس‌ حاصل‌ِ کارِ دو کارگردان‌، دو سال‌ کار و بیش‌ از دوازده‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ است‌. کرک‌ داگلاس‌، که‌ بازیگرِ اصلی‌ و مدیر تولید فیلم‌ بود، مسئولیت‌ِ اخراج‌ِ کارگردان‌ِ اول‌ِ فیلم‌ (آنتونی‌ مان‌) را به‌عهده‌ داشت‌. آنتونی‌ مان‌ صحنه‌های‌ افتتاحیه‌ فیلم‌ را، که‌ در لیبی‌ و مدرسه‌ گلادیاتوری‌ می‌گذشت‌، کارگردانی‌ کرده‌ بود. با اخراج‌ِ او استنلی‌ کوبریک‌ برای‌ ادامه‌ کارفراخوانده‌ شد. کوبریک‌ و داگلاس‌ سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ در راه‌های‌ افتخار با هم‌ کار کرده‌ بودند.

      کوبریک‌ در سال 1962 فیلم‌ِ لولیتا را ساخت‌. او برای‌ ساختن‌ِ این‌ فیلم‌ به‌ انگلستان‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ برای‌ همیشه‌ در آن‌جا اقامت‌ گزید. کوبریک‌، لولیتا را براساس‌ داستانی‌ از نویسنده‌ معروف‌ (ولادیمیر نابوکوف‌) ساخت‌، اما در طرح‌ِ داستان‌ آن‌ تغییرهای‌ اساسی‌ داد. خود نابوکوف‌ فیلم‌نامه‌ را نوشته‌ بود، و کوبریک‌ با مهارت‌ جزییاتِ آن‌را به‌تصویر درآورد، و موفق ‌شد متن‌ِ پیچیده‌ داستان نابوکوف‌ را به‌ فیلم‌ِ سینمایی‌ِ قابل‌ قبولی‌ تبدیل‌ کند. پیتر سلرز، جیمز میسون‌ و سو لاین‌ بازی‌های‌ درخشانی‌ در این‌ فیلم‌ ارایه‌ دادند، و فیلم‌برداری‌ِ سیاه‌ و سفید اَزوالد موریس‌ در خلق‌ِ فضاهای‌ مورد نظرِ کوبریک‌ و ناباکوف‌ نقش‌ِ به‌سزایی‌ داشت‌.

    وقتی‌ از کوبریک‌ پرسیده‌ شد چه‌گونه‌ موفق‌ شده‌ رمان نابوکوف‌ را به‌تصویر درآورد، گفت‌: کیفیت‌ِ این‌ رمان‌ در قسمتِ اعظم‌ِ آن‌، بستگی‌ به‌ سبک‌ و شیوه‌ نگارش‌ِ نابوکوف‌ دارد، و سبک‌، یکی‌ از اصولی‌ است‌ که‌ ارزش‌ِ کتاب‌ِ او را تعیین‌ می‌کند؛ اما کوبریک‌ این‌را می‌دانست‌ که‌ این‌ ارزش‌ بستگی‌ به ‌موضوع‌ انتخابی‌ نابوکوف‌ و درک‌ و دیدگاه‌ او از زندگی‌ و شخصیت‌های‌ رمانش‌ دارد. در نزد کوبریک‌، سبک‌، وسیله‌ای‌ است‌ که‌ هنرمند برای‌ جذب‌ و خیره ‌ساختن‌ِ خواننده‌، یا تماشاگر، به‌کار می‌برد تا به‌وسیله آن‌ احساساتش‌ را به‌ آن‌ها القا کند. بنابراین‌ همین ‌نکات‌ باید بر روی پرده‌ سینما، یا صفحه‌ تلویزیون‌، دیده‌ شوند، نه‌ سبک‌ِ نویسنده‌. به‌عبارت ‌دیگر، میزانسن‌ بایستی‌ برای‌ یافتن‌ِ یک‌ سبکِ‌ خاص‌ مورد نظر قرار بگیرد، و در صورتی‌ توفیق ‌حاصل‌ می‌شود که‌ به‌عمقِ اثرِ مورد اقتباس‌ پرداخته‌ شود؛ از این‌ طریق‌ می‌توان‌ اثری‌ جدا و مستقل‌ از ساختمانِ داستان‌ به‌وجود آورد. در نتیجه‌ اقتباس‌ سینمایی‌ می‌تواند به‌خوبی‌ِ خود رمان‌ شود، و حتی‌ در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار بگیرد.

‌ فیلم‌شناسی‌ استنلی‌ کوبریک‌:

روز مسابقه (مستند، 1950)

کشیش‌ پرنده‌ (مستند، 1951)

ترس‌ و هوس‌ (1953)

بوسه‌ قاتل‌ (1955)

قتل‌ (1956)

راه‌های‌ افتخار (1957)

اسپارتاکوس‌ (1959)

لولیتا (1962)

دکتر استرنج‌لاو‌ (1964)

2001: یک‌ اودیسه‌ فضایی‌ (1968)

پرتقال‌ کوکی‌ (1971)

باری‌ لیندون‌ (1975)

تلألو/ درخشش‌ (1980)

غلاف‌تمام‌ فلزی‌ (1987)

چشمان‌ تمام‌ بسته‌ (1999)


متن فوق توسط: مجید ارجمندی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

لینک های روزانه
سرگیجه [69]
[آرشیو(1)]

درباره خودم
زندگی‏نامه استنلی کوبریک - پرسپکتیو
مجید ارجمندی
آرشیو یادداشت ها
تابستان 1386
بهار 1386
لوگوی من
زندگی‏نامه استنلی کوبریک - پرسپکتیو
لوگوی دوستان من


اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!